داستان یازدهم
طاقت شنیدن روضه قتلگاه را نداشت
همسر مر حوم حاج سید رضا فروغی می فرمود
ند سالی ذر شهر قم مسجد اشراقی مرحوم آیه الله حاج آقا شهاب الدین اشراقی منبر می
رفتند و شبی بعد از سخنرانی روضه قتلگاه را خواندند و فرمودند که در شهر وارد
قتلگاه که شد به حضرت امام حسین ع لگد زد.
یک مرتبه از پای منبر پدرت مرحوم حاج سید
رضا فریاد زد دروغ است و غش کرد و بعد که بهوش آمد او را به منزل آوردند تا صبح در
حیاط دور حوض می گردید و گریه می کرد و می گفت این حرف درست نیست .
شمر جرات ندارد به امام لگد بزند حسین جان
قربان مظلومیت و مرتب گریه می کرد.
|