داستان هفدهم نجات یافتن از تشنگی به راهنمایی حضرت امام زمان

داستان هفدهم

نجات یافتن از تشنگی به راهنمایی

حضرت امام زمان عجل الله

 

مرحوم حاج سید رضا فروغی فرمودند:در یک سفر که زائر کربلا بودم در بیابان گرفتار تشنگی عجیب شدم به طوری که نزدیک بود از تشنگی هلاک شوم. یک وقت دیدم، یک عرب شتر سوار مقابل من نمایان شد و یک نیزه بلند هم در دست داشت سلام کردم و جواب سلام دادند عرض کردم، شما کجا تشریف می برید فرمودند: کربلای جدم امام حسین (ع) و فرمودند، تشنه ای. عرض کردم، بلی. فرمودند: در این نزدیکیها یک خیمه کشاورزی است، در آنجا صاحب خیمه کشاورزی است که کوزه آبی دارد، از او آب طلب کن ترا سیراب خواهد کرد و بعد ایشان به طرف کربلا حرکت کردند. مقداری که رفتم، گفتم: نکند این آقا امام زمان عج باشد،دنبال او رفتم، سر نیزه او پیدا بود، یک مرتبه از نظرم پنهان شدند. ولی آنجا یی که آقا فرمودند آمدم، یک خیمه است. نزدیک چادر که رفتم آن مرد کشاورز را در خیمه دیدم سلام کردم گفتم از آن کوزه که شتر سوار فرمود در خیمه داری مقداری آب به من بدهید او بمن آب داد ولی گفت من شخص شتر سوار ندیدم. فهمیدم که آن شتر سوار مولایم فارس الحجاز ابا صالح المهدی  امام زمان عج روحی و ارواح العالمین له الغدا بوده است  که به فریادم رسیده است .

خداوند انشاء الله همیشه ما را از فیوضات امام زمان عج بهره مند فرماید