داستان بیست و ششم خواب دیدن آیه الله العظمی بروجردی

داستان بیست و ششم

خواب دیدن آیه الله العظمی بروجردی

 

پدرم می فرمود روزی با حاج محمد حسین احسن که مسئول شهریه آیه الله بروجردی بود، برخورد تندی پیدا کردیم که من مورد ستم قرار گرفتم و از حق خودم دفاع کردم و ایشان به گفته من توجه ای نکرد و دور نامم در دفتر شهریه خط قرمز کشید و مرا از شهریه محروم کرد و آن زمان فقط یک دفتر شهریه بود زیرا فقط مرجعیت منحصر به فرد بود و علمای دیگر دفتر شهریه نداشت و این مطلب برای من خیلی سنگین تمام شد و کسی نبود از من دفاع کند زیرا مسئول شهریه از موضع قدرت برخوردار بود و کسی جرات نداشت با آنها نزاع کند فقط در آن مجلس یک نفر از من دفاع کرد زیرا ملاحظه فرمودند من مظلوم واقع شدم و آن شخصیت، ابو الزوجه مرحوم حاج آقا احمد خمینی رحمه الله علیه مرحوم آیه الله العظمی سلطانی مدرس کتاب کفایت الاصول بودکه پیش از 30 دوره درس دادند و با مرحوم بروجردی خیلی مانوس بودند و براحتی میرفتند و ایشان وقتی محضر آقا از من دفاع کردند و لذا مسئول دفتر شهریه باز اسم مرا وارد دفتر کردند  ولی من خیلی ناراحت بودم که چرا یک مرجع این چنین اشخاصی را انتخاب کرده که سرنوشت طلاب را به دست بگیرند و آبروی طلاب را براحتی بریزند . شبی آیه الله بروجردی در خواب دیدند که چند پالان به دست ایشان بود که هر کدام را برای کسی آماده کرده بود و یک پالان به دست ایشان بود که هر کدام را برای کسی آماده کرده بود و یک پالان کوچک  به دست ایشان بود که از خواب بیدار شدم با دیدن این خواب  فهمیدم که ایشان با کنایه  میخواستند به من بفهمانند  که از ایشان کار میکشد  واگر گاهی اشتباه بکنند  اقا مواظب انها است