داستان پنجاهم در راه کربلا به تشنگی عجیبی مبتلا می‌شود که شنیده نشده تا بحال کسی این چنین تشنه شود

مرحوم پدرم می‌فرمود در بیابان عراق راه را گم کردم هر چه رفتم به جایی نرسیدن و تشنه شدم در یک جا دیدم مقداری آب هست و یک مارمولک در آب افتاده و مرده و روغن آن حیوان مرده روی آب افتاده با این حال از آب مقداری خوردم ولی جگرم از تشنگی بیشتر آتش گرفت. و در بیابان همینطور که می‌آمدم از دور پرچم عراق را دیدم که در بالای بام پاسگاه عراق نصب شده بود و چون از بس مضطر شده بودم با اینکه گذرنامه نداشتم رفتم در کناره پاسگاه ارتش عراق سراغ سقاخانه را گرفتم دیدم یک سقاخانه بزرگ پر از آب است. با آن ظرفی که کنار سقاخانه بود آب خوردم اما نه یک لیوان یا دو لیوان بلکه بیش از 40 لیوان که مأمور عراقی آمد لیوان را برداشت و برد چون برای آنها دشوار بود که از راه دور برای پاسگاه آب بیاورند.من یک مشربه کوچک داشتم و می‌رفتم مرتب آن را پر از آب می‌کردم و از لوله آن آب می‌خوردم و تا اینکه تمام آب سقاخانه تمام شد ولی تشنگی من خوب نشد. خلاصه در آن موقع به یاد تشنگی حضرت امام حسین(ع) بودم و اینکه می‌گویند سخت‌ترین مصیبت امام حسین (ع) مصیبت تشنگی ابا عبدالله الحسین (ع) بود. که جبرئیل هم برای حضرت آدم روضه تشنگی امام حسین را خوانده است.

حضرت زینب هم وقتی کنار قتلگاه روضه که می‌خواندند از مصیبت تشنگی امام حسین می‌خواندند بابی العطشان حتی قضی، پدرم به فدایت که با لب تشنه از دنیا رفتی. حضرت امام حسین (ع) هم به دخترش سکینه پیام که داده به شیعیانم بگو هر وقت آب سرد می نوشید یاد از لب خشک من کنید.

شیعتی مهما شربتم ماء عذب فذکرونی    او سمعتم بغریب او شهیدٍ فاندنونی

حضرت سجاد (ع) هم روی قبر امام حسین (ع) نوشت یا اهل العالم هذا قبر حسین بن علی الذی قتلوه عطشانا

 ای مردم عالم این قبر حسین فرزند حضرت علی (ع) است که او را با لب تشنه کشته‌اند.

امام زمان (عج) هم که ظهور می‌کنند کنار می‌ایستد و روضه تشنگی امام حسین (ع) را می‌خوانند یا اهل العالم ان جدی الحسین قتلوه عطشانا