داستان پنجاه و یکم داستان میرزا هدایت که از دوستان مرحوم پدرم بوده

مرحوم پدرم حاج سید رضا فروغی می‌فرمود :شبهای جمعه میرزا هدایت قفل‌ساز می‌آمد در منزل مرحوم حضرت آیه الله العظمی حجت به ما کمک می‌کرد و استکان و نعلبکی را می‌شست و هر کجا مجلس امام حسین بود شرکت می‌کرد و در آن مجلس خدمت می‌کرد. یکی از دوستان پدرم مرحوم حاج میرزا باقر بقال است. ایشان می‌گوید: روزی کنار مسجد امام بودم .رفیق من گفت :میرزا باقر به آسمان نگاه کن، تابوت رامی بینید  دارند می‌برند . می‌گوید: دیدم ،تابوتی است، روی آن پارچه سیاه انداختند و 12 سید عمامه به سر و همراه آنها عده‌ای از زنها با چادر سیاه دارند می روند: من پرسیدم ،این جنازه کیست؟ گفتند میرزا هدایت قفل ساز است که مرحوم شده و ما جنازه او را می‌بریم کربلا. حاج میرزا باقر بقال می‌گوید ما اصلاً خبر نداشتیم میرزا هدایت مرحوم شده ولی وقتی رسیدیم به حرم مطهر حضرت معصومه (س) عده‌ای از رفقا از صحن حرم خارج می‌شدند. گفتند :میرزا هدایت قفل‌ساز مرحوم شده ما الان او را دفن کردیم و از کنار قبرش می آییم .البته این داستان را پدرم بارها برای من نقل کرد و از خود مرحوم حاج میرزا باقر بقال هم شنیدم و مرحوم  آیه الله العظمی حائری در کتاب سرّ دلبران این داستان را از قول پدرم نقل فرموده‌اند.