پدر مهربان مرحوم حاج سید رضا فروغی هنگامی که در صبح 26 ماه ربیع الاخر سال 1402ه.ق داعی حق را لبیک گفت بعد از چندی یکی از دوستان که سالهای زیادیست در منزل ایشان روضه میخواندم و فعلاً در قید حیات نیستند ولی مرید پدر مهربانم بودند و ارادت به سادات داشتند اشعاری در باب فوت پدرم فرمودند که اشعار ایشان را یعنی مرحوم میرزا عبدالله تمسکی کاشانی را نقل می کنم :
رفت ز دنیا سید و سالار ما
آن فروغی مرد پر مهر و وفا
شکر حق بنمود در شادی و غم
ذکر حق میکرد هر دم آن جناب
زهد و تقوی پیشه خود مینمود
بود قانع آنچه میدادش خدا
افتخارش بود عمری بوده است
ذاکر و خدمتگزار مصطفی
گفت ای جد غریبم یا حسین
کاش میبودم زمین کربلا
گشتم از یاران تو ای خون حق
تا نمایم جان خود بهرت فدا
حالیا ای جد مظلوم ای حسین
من عزا دارم به هر صبح و مسا
ارجعی را چون که از خالق شنید
سوی حق بشتافت با صدق و صفا
در بهشت جاودان منزل نمود
گشت میهمان نزد جدش مرتضی
شاعر: مرحوم عبدالله تمسکی کاشانی