روزی که پدر بزرگوارم از دنیا رفت، من در خانه بودم که همسایه ما آمد گفت کسی به خانه ما تلفن کرده و شما را میخواهد. و(ما چون تلفن نداشتیم از تلفن همسایه استفاده میکردیم.)
آمدم منزل همسایه مرحوم حاج غلامعلی "گوشی تلفن را برداشتم دیدم مرحوم برادرم حاج سید محمد فروغی است که دارد گریه میکند. فرمودند زود بیا منزل آقا. گفتم چرا؟ گفت: آقا حالش خوب نیست. گفتم میآیم. گفت: نه زودتر بیا، آقا از دنیا رفت. من با عجله آمدم منزل پدرم، وقتی وارد اتاق شدم دیدم جنازه رو به قبله است و برادران و خواهران و مادرم دارند گریه میکنند. بعد از ساعتی رفتند دنبال کارهای قبر، اول رفتند منزل آقا جمال شاه احمدی، او فرمود آنکس که در حرم شاه احمدبن قاسم قبر دارد مرحوم سلاله السادات حاج سید علی اصغر شاه احمدی است، آمدم خدمت ایشان ( او از قدیم الایام دوست قدیم پدرم بود) و گفت من در خود حرم یک قبر دارم، در اختیار شما قرار میدهم. خلاصه روز بعد جنازه مرحوم پدرم را در حرم شاهزاده احمد بن قاسم بن احمد بن علی بن جعفر زیر گنبد دفن کردیم. مدتی نگذشت که برای امامزاده قالی خریدند و بعد از مدتی حرم امامزاده را تعمیر کردند و ضریح زیبایی برای آن نصب کردند که الان حرم حضرت امامزاده شاهزاده احمدبن قاسم خیلی زیبا و روحانی است و قبر پدرم در یکی از بهترین مکانهای قم قرار گرفته است .خدای رحمان او را با اجدادش محشور کند. اینها همه کار خداست، الان روی قبر او را سنگ مرمر کردهاند و روی آن قالی انداختهاند، وقتی میرویم کنار قبرش باید کفش را از پا درآوریم و اذن دخول حضرت شاهزاده قاسم را بخوانیم و بعد از خواندن زیارت نامه و ناتحه برای امامزاده میرویم کنار قبر پدرم که مقابل آن ضریح زیبا و نورانی نقرهای دو شخصیت بزرگ است، یکی قبر مادر سید سربخش و یکی قبر امازاده احمد بن قاسم بن احمد بن علی بن جعفر (ع) میباشد.
عاش سعیداً و مات سعیداً