-
داستان ششم شفا گرفتن پدرم به برکت توسل به ضرت موسی بن جعف
یکشنبه 17 بهمنماه سال 1389 23:48
داستان ششم شفا گرفتن پدرم به برکت توسل به حضرت موسی بن جعفر (ع) ایشان فرمودند آن سالی که پیاده به کربلا مشرف شدم وقتی به شهر کاظمین رسیدم سخت مریض شدم که قادر به زیارت کردن را نداشتم آمدم کنار ایوان حرم حضرت موسی بن جعفر و امام جواد علیهم السلام عرض کردم آقا من از شهر قم پیاده آمدم لذا از خداوند بخواهید مرا شفا دهد تا...
-
داستان پنجم مشاهده نمودن حضرت زهرا(س) را در حرم امام حسین
یکشنبه 17 بهمنماه سال 1389 23:34
داستان پنجم مشاهده نمودن حضرت زهرا(س) را در حرم امام حسین (ع)در روز عاشورا پدر عزیزم می فرمود سالی کربلا مشرف شدم به کربلا که آن ایام مصادف بود با دهه اول محرم و روز عاشورا در حرم امام حسین ع آنقدر جمعیت زوار زیاد بود که حتی وارد شدن به خیابان های اطراف حرم هم ممکن نبود بالاخره هر طوری بود آمدم و وارد صحن شدم . یک وقت...
-
داستان چهارم غضب کردن حضرت اباالفضل به زنی که تهمت زده بود
یکشنبه 17 بهمنماه سال 1389 23:32
داستان چهارم غضب کردن حضرت اباالفضل به زنی که تهمت زده بود مرحوم پدر عزیزم می فرمود بارها کربل مشرف ا شدم در یکی از سفرها که مشرف شدم در حرم حضرت اباالفضل العباس ع دیدم که زنی روی زمین افتاده و نمی توانست حرف بزند فقط ناله و فریاد میکرد گفتم چه خبر شده گفتند: این زن جوان به یک مرد جوان تهمت زد و مرد از او خواست بحق...
-
داستان سوم قطعه قطعه شدن بدن جوان قمار باز
یکشنبه 17 بهمنماه سال 1389 23:29
داستان سوم قطعه قطعه شدن بدن جوان قمار باز پدرم می فرمود روزی بیرون شهر بطرف منزلم می آمدم نزدیک شهر در کوچه باغ دیدم عده ای از جوانها قمار بازی میکنند با قاپ ولی وقتی مرا دیدند احترام کردنند دست از قمار بازی برداشتند و رفتند کنار اما یکی از جوانها به دیگری که با او قمار بازی می کرد گفت بریز بالا یعنی آن قابهای قمار...
-
داستان دوم بهلاکت رسیدن شرطه عراقی
یکشنبه 17 بهمنماه سال 1389 21:31
داستان دوم بهلاکت رسیدن شرطه عراقی پدرم نقل میکردند سالی بطور قاچاق مشرف کربلا شدم از طرف خرمشهر مامورین عراقی مرا دستگیر کردند و در زندان سیاسی حبس شدم کسانی که در زندان بودند بدنهای آنها باد کرده بود من برای آن که به سرنوشت زندانیها گرفتار نشوم به رئیس زندان پیشنهاد دادم که من حاضرم زندان را آب و جارو کنم و حتی حیاط...
-
داستان اول آمدن باران
یکشنبه 17 بهمنماه سال 1389 21:30
داستان اول آمدن باران مرحوم حاج سیدرضا فرمودند سالی مسافرت کردم به روستای اطراف قم و از آنجا رفتم پیش طایفه لکها و آنها بیشتر چادر نشین بودند و به سادات علاقه داشتند و آن سال باران نیامده بود و هیچ آذوقه ای برای گوسفندان و چار پایان نبودو لذا وام داران که من مهمان آنها بودم گفتند سید رضا شما فرزند پیغمبر هستید پیش...
-
شجره نامه
یکشنبه 17 بهمنماه سال 1389 21:29
شجرهنامه سم الله الرحمن الرحیم «انا اعطیناک الکوثر(1) فصل لربک وانحر(2) ان شانئک هو الابتر(3)» اما شجره نامه ایشان که مکتوب حضرت آیه الله العظمی شهاب الدین نجفی رضوان الله تعالی است.و مورد تائید مرحوم علامه طباطبائی رضوان الله تعالی علیه بوده است.در ذیل به ترتیب مرقوم می شود. 34- سید رضا فروغی 33- سید علی سرکشیک 32-...
-
شرح حال
یکشنبه 17 بهمنماه سال 1389 21:27
شرح حال مرحوم مغفور سلاسه السادات حاج سید رضا فروغی رحمه الله علیه، قیامت را باور کرده بود و لذا آنچه که باعث شد تا نام او به خوبی بماند این بود که مرد متقی و پرهیزکاری بود و همه مردم از او راضی بودند، چون میدانست هر لحظه در محضر پروردگار است و مردم بندگان خداوند متعال می باشند وظلم به این مردم باعث خشم پروردگار است و...
-
سلام علی ال یاسین
یکشنبه 17 بهمنماه سال 1389 12:07
بسم الله الرحمن الرحیم قال الله عظیم فی کتابه (ان اکرمکم عند الله اتقاکم) سلام بر همگی بنده سید مهدی فروغی فرازهایی از کتاب فروغی از زندگانی با برکت مرحوم سلاله السادات والاطیاب حاج سید رضا فروغی در اختیار عموم قرار می دهم ان شا الله این کار را بطور کامل انجام میدهم یعنی کل کتاب را در سایت قرار میدهم .پس هر روزمنتظر...